از آینده میترسم
بچه ام
تو چه کردی با من که حتا نمیخام گریه کنم تا تو اسیب نبینی..
نمیدونم چرا انقد بهت دل بستم..
شاید تو هم بی وفا بشی .. ولی من بر تو اصرار دارم..
شگمان میکنم چون از اول در دستانم هستی میتوانم انچه میخاهم بار بیارمت..
اما میترسم..
میترسم نتوانم انچه میخاهم بر تو رفتار کنم و تعلیم دهم..
چون من خودم، خود نیستم..
زنی مثل من باید همیشه بترسد
ازاینکه روزی همسرش او را بگذارد..
و شکست عاطفی تنها نتیجه نخاهد بود....بی پشتوانگی..
بی درایتی..
بی کسی..
من هیچی ندارم فرزندم..
من از اینده تو هم نیترسم..
من نمیتوانم تو را با فراغ بال تربیت کنم..
امشب برای اولین بار از خدا میخاهم تو پسرکی باشی تا کمترین لطمه راببینی..
چون هم جنس پدرت هستی و او از این بابت خیالش راحت است و قطعا برای تو ازادی های بیشتری حتا بیشتر از من قائل است..
اگر پسر بودی پسرم..
همیشه به زن احترام بگذار..فکر نکن برجستگی ها و زیبایی هایش باید در حصر تو باشد و دائم او را از داشتن انها بترسانی و برنجانی..
در این جا زن بودن مرد میخاهد..
و مردها از مردبودنشان خیلی سواستفاده می کنند..
دوستت دارم
- ۹۵/۱۲/۲۰
- ۲۱۰ نمایش