انتقال تجربه، هدیه ای جاودانه

هرکدام از ما یک مشاوریم .. تخصصمان در "زندگی" است..

انتقال تجربه، هدیه ای جاودانه

هرکدام از ما یک مشاوریم .. تخصصمان در "زندگی" است..

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ بهمن ۹۵، ۱۳:۲۰ - شاید فردایی نباشه...
    :)

پدرم..

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۰ ب.ظ

بعد کلی دوری اومده بودم خونه..

حدود 10 صبح بود که رسیدم..

 مامان که شبش قرص خواب خورده بود بیدار شد و خوشحال بغلم کرد و از اینکه سورپرایزش کرده بودم گلایه می کرد :

که چرا نمی گی غذای خوب بپزم .. زود پا شم چای دم کنم..

گفتم:

 مامان من میشناسمت .تو یساعته مرغ درست می کنی.. از اون ربی هاش..

گونه ش سرخ شد..

فکر کردم خجالت کشید ازش تعریف کردم..

چای گذاشت .. چای آورد اما انگار نمیخاست غذا بذاره..

رفتم تو اتاق لباسهامو مرتب کنم...

درگیر شارژر موبایل م بودم که دیدم صدای در اومد..

گمان کردم بابا از پایین اومده درو باز کردم دیدم مامان داره پچ پچ می کنه.. انگار با بابا بود...داشت می گفت:

حالا چی کار کنم؟ بچه هوس کرده.. چی بگم بهش؟ حداقل سیب زمینی و پیاز و یکاریش بکن..

فهمیدم قضیه چیه..بخودم لعنت فرستادم و سریع به مامان اشاره کردم که میرم میگیرم..

مامان به بابا نگاه کردو اروم شنیدم که گفت:

خودش می گیره..بعد یکم به همون نقطه حضور بابا که من نمیدیدم خیره شد و اومد... خنده تلخ رو لبهاش و شرم تو چشمهاش اتشم زد..

سریع لباس پوشیدم که برم پایین...اما باید از جلوی بابا می گذشتم..

خدایا کمکم کن...

رفتم از نرده ها نگاهش کردم..دستاش زیر چونه ش بود و به روبرو زل زده بود..

گفتم سلاااااااااااااام بابا..

نگاهم کردو با خنده گفت:

سلاااااااااام دختر بابا...رسیدن بخیر..

بوسش کردم .. دستاش یکم سرد بود..

یکم خوش و بش کردم و گفتم می رم تا بیرون و می ام


|postell.blog.ir|

گفت: 

ببخشید بابا..............

چشاش اشکی بود..

چشامو خون کرد.




نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی