انتقال تجربه، هدیه ای جاودانه

هرکدام از ما یک مشاوریم .. تخصصمان در "زندگی" است..

انتقال تجربه، هدیه ای جاودانه

هرکدام از ما یک مشاوریم .. تخصصمان در "زندگی" است..

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۹ بهمن ۹۵، ۱۳:۲۰ - شاید فردایی نباشه...
    :)

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیراهن

۳۱
تیر

به نقل از یکی از دوستان:



شب بود و شوهرم مشغول درس خوندن  با لبتاپش بود..

از بیکاری رفتم سراغ کمد لباس ها تا یک پیراهن واسش اتو کنم ..

هر کدومو دیدم خوشم نیومد، در واقع واسم تکراری شده بودن..راستش حالم از همه شون بهم میخورد..

خیلی وقت بود واسش جدید نخریده بودیم..

آخرین بار تو خیابون یه پیراهم دیدم، خیلی به دلم نشست. ازش خاستم بیاد ببینه و اگه خوشش اومد بخریم/..

که گفت خوشش نیومده..

گرچه من مطمینم دروغ گفت..

|postell.blog.ir|

خیلی حس بدی ه..از خودم بدم میاد وقتی می بینم در هر شرایطی واسه من میخره همه چی اما واسه خودش نه..احساس می کنم به خاطر من فدا شده و دیگه خودشو فراموش کرده..

من این حس رو دوست ندارم.. اینکه این همه جان فشانی کنه..

من دوست دارم واسش خرید کنم...می دونم که اینو می دونه..

من عاشق اینم که واسه همسرم لباس بخرم..

 خدایا...

کمک کن بزودی بتونم واسه همسرم پیراهن بخرم...


  • Salimolive

سلام دوستان خوبم

 دارم درباره دیدن کردن از جهیزیه فکر میکنم.. فکر می کنم  در بیشتر جا ها رسم هست شب عروسی بعد خوردن شام و رقص و شادی، عروس خانوم که سوار میشه بره خونه بخت، دیگران هم دنبالش می رن تا باصطلاح همراهی ش کنن و عروس کشون بشه..

|postell.blog.ir|

اما دریغا که به همینجا ختم نمی شه...

خانمهای حاضر در صحنه تا تو خونه عروس می رن و پیگیر ماجرا هستن..

تخت و کمد و فرش و...

داخل یخچال و کمد و ...

بابا شاید یه چیز خصوصی اون جا هست


من موندم این چه رسمی ه و از کجا شروع شده...

بدترین فرهنگ ها ست..

باور کنید همین باعث ایجاد کلی چشم و هم چشمی می شه  .. طرف نداره اما به هزار قرض و وام همه چیز رو و بهترین برند ها رو واسه بچه ش جور می کنه تا نگن کم بود..

تازه بعدشب عروسی که همه اساتید می رن دنبال موضوعات و مناسبت های دیگه.. عروس و داماد بیچاره و والدینشون باید تا مدت های مدید جور این قضیه رو بکشن..

کمی تامل....

  • Salimolive

پدرم..

۲۹
تیر

بعد کلی دوری اومده بودم خونه..

حدود 10 صبح بود که رسیدم..

 مامان که شبش قرص خواب خورده بود بیدار شد و خوشحال بغلم کرد و از اینکه سورپرایزش کرده بودم گلایه می کرد :

که چرا نمی گی غذای خوب بپزم .. زود پا شم چای دم کنم..

گفتم:

 مامان من میشناسمت .تو یساعته مرغ درست می کنی.. از اون ربی هاش..

گونه ش سرخ شد..

فکر کردم خجالت کشید ازش تعریف کردم..

چای گذاشت .. چای آورد اما انگار نمیخاست غذا بذاره..

رفتم تو اتاق لباسهامو مرتب کنم...

درگیر شارژر موبایل م بودم که دیدم صدای در اومد..

گمان کردم بابا از پایین اومده درو باز کردم دیدم مامان داره پچ پچ می کنه.. انگار با بابا بود...داشت می گفت:

حالا چی کار کنم؟ بچه هوس کرده.. چی بگم بهش؟ حداقل سیب زمینی و پیاز و یکاریش بکن..

فهمیدم قضیه چیه..بخودم لعنت فرستادم و سریع به مامان اشاره کردم که میرم میگیرم..

مامان به بابا نگاه کردو اروم شنیدم که گفت:

خودش می گیره..بعد یکم به همون نقطه حضور بابا که من نمیدیدم خیره شد و اومد... خنده تلخ رو لبهاش و شرم تو چشمهاش اتشم زد..

سریع لباس پوشیدم که برم پایین...اما باید از جلوی بابا می گذشتم..

خدایا کمکم کن...

رفتم از نرده ها نگاهش کردم..دستاش زیر چونه ش بود و به روبرو زل زده بود..

گفتم سلاااااااااااااام بابا..

نگاهم کردو با خنده گفت:

سلاااااااااام دختر بابا...رسیدن بخیر..

بوسش کردم .. دستاش یکم سرد بود..

یکم خوش و بش کردم و گفتم می رم تا بیرون و می ام


|postell.blog.ir|

گفت: 

ببخشید بابا..............

چشاش اشکی بود..

چشامو خون کرد.




  • Salimolive

سلام دوستان خوبم

دیشب یاد مجردی های همسرم افتادم..چون تو یه دانشگاه بودیم میدونستم که کلی اهل درس و تحقیق بوده و همیشه ممتاز می شده..

با الان مقایسه ش کردم دیدم خیلی هاش رو رها کرده و بفکر زندگی و هزینه هاش و مسیولیت هاش هست..

باور کنید یک لحظه اشک تو چشمام جمع شد..

|postell.blog.ir|

اینکه یک مرد واسه زن و زندگی ش دست از موفقیت های دیگرش بشوید و با اراده دنبال ایجاد رفاه باشد..

واسه همین یه کاغذو قلم برداشتم و شروع کردم به بیان احساسات. گرچه خیلی بارها واسش نامه می نویسم اما این بار خیلی مفصل نوشتم. از اینکه تلاششو می بینم .. که می دونم منو زندگی م رو دوست داره..

بچه ها نمی دونید چقد تو روحیه تاثیر می ذاره این کار..چقد انرژی می ده واسه ادامه راه..

یه دوست داشتم میگفت من واسه شوهرم نامه می نویسم اما اون جوابشو نمیده و منم دیگه ادامه ندادم.........

و من بهش گفتم این نوع نامه نیاز به جواب نداره. تو ترجیح دادی احساساتتو رو کاغذ بیاری.حالا اون یا جواب می ده یا فقط می خونه..

ضمن اینکه نباید از آقایون انتظار داشت بشینن نامه بنویسن..



- نکته مهم : دوستان گاهی واسه گلایه و انتقاد هم می شه نامه نوشت اما حواسمان باشد کلمات روی کاغذ ماندگارند.. نکند در عصبانیت چیز هایی بنویسیم که فردا در لحظه خوشی، شرمسار از گفته هایمان شویم...

فعلن

  • Salimolive

سلام 

دیدید آدمهایی که وقتی داری تجربه یا خاطره یا تصمیمی رو بیان می کنی و  نظرتو نسبت به چیزی می گی، دایم تاییدت می کنن...حالا یا با سرو بدن یا با جملات کوتاه..این ها حس اطمینان به آدم می دن.اینکه تو میفهمیف تو درست تحلیل می کنی..یه جاهایی رو خودت شک داری درست انجام دادی یا نه..اما اون ها رو هم تایید می کنن


حالا نوع دیگه:

|postell.blog.ir|

آدمهایی که به حرفات گوش میدن و در انتها یا گاهی وسط حرفات، نظرتو رد می کنن و بهت انتقاد می کنن و از دیدگاه خودشون مطلب صحیح رو ابراز می کنن..گاهی حتا ناراحت می شی اما اونا حق رو می گن.

حالا سوال من اینه:

|postell.blog.ir|

شما از کدوم هاشین؟ و چرا؟ لطفا تحلیلتون رو بذارید

با سپاس

  • Salimolive

کنکور

۲۵
تیر

سلام

امروز روز مهمی برای جوانان ما بود..جوانانی که یک سال و یابیشتر را صرف مطالعه و تست کرده اند تا بتوانند این سد عظیم را از پیش روی بردارند..

اما خبری که شنیدم برایم جالب بود: 

|postell.blog.ir|

حتا کسانی که در این جلسه حضور نداشتند، می توانند انتخاب رشته کنند..درواقع ظرفیت دانشگاه ها و مراکز عالی از تعداد متقاضیان بیشتر است.

بهرحال این خبر خوبی است و نشان می دهد که کنکور در واقع رقابتی است برای تصاحب صندلی دانشگاه های برتر و نه بیشتر.

 امیدوارم همه جوانان نه در کنکور بلکه در مراحل بعدی زندگی نیز موفق باشند.چرا که امروز صرفا مدرک و دانشگاه معتبر، ضمانتی برای آینده شغلی و شخصی نمی باشد.

فعلن

  • Salimolive

سلام دوستان.. تا الان مشغول بودیم و تا حدودی مرتب شد..

خاهرم و همسرش شک کردن که ما رسیدیم و اومدن پیشمون..کلیییییییییی خوشحال شدیم و با اینکه سر درد بودم اما خیلی حس خوبی بهم دست داد..

قیمه پختم و عااااالی شد..

چقد خاهر خوب ه..

برکتی است بس خوش


دوستون دارم

فعلن

  • Salimolive

سلام دوستااااااااااااان

تا الان مشغول مرتب کرد ن بودیم. میخام واقعا از همسر خوبم تشکر کنم .تمام این مدت پا به پای من اومد و کمکم کرد.درواقع اگه اون نبود من می موندم چه کنم./

خونه ای که واسه خودت هست حس خوبی میده..با تمام وجود بهش می رسی. امید دارم همه آدمها صاحب خونه بشن.. همه خوب باشن و آرزو ها برآورده شن..

بازم میام.

فعلن

  • Salimolive

طلاق ..

۲۰
تیر

میخام درباره طلاق حرف بزنم . این هیولای بزرگ که واسه خیلیا پرنده آزادی است.

این روزها خیلی زیاد می شنویم که فلانی جداشده. کسایی که اصلا باورمون نمی شه.چرا؟

چون رابطه ای که ازشون دیدیم مال این حرف نبوده..علت چیه؟

من خیلی فکر می کنم  بخصوص بعد ازدواج خودم.

راستش وقتی فکر می کنم به زندگی دوساله خودم می بینم خیلی وقتا به نقطه ای رسیدم که فکر کردم بهش..

فکر کردم راهی نمونده..( راستش به همین نسبت به خ و د ک ش ی ) هم فکر کردم..

اما چیزهایی باعث شده کلللللا بیخیالش شم و مث بچه خوب ادامه بدم

یکی اینکه دیدم واقعا خوبیهای این شخص خیلی بیشتر از ایرادهاشه . البته از نظر من ایراد.

اینکه دیدم منم مقصرم و این نکته خیلی مهمه دوستان.اینکه بتونیم نقص خودمونم ببینیم و بهش گیر بدیم و در جهت رفعش برآییم

بعدی نقش خانواده هاست .میگن ادب از بی ادب آموز..من اعتقاد دارم نباید هر چی خانواده گفت چشم بسته قبول مرد صرف اینکه دلسوزن و نزدیک...نه.

اون ها خیلی چیزها از زندگی ما نمی دونن..لحظه های خوش ما رو بحساب نمی ارن..

متاسفانه وقتی مشکل زن و شوهری حاد می شه به گوش خیلی ها می رسه و هر کسی بسته به شناخت و شعورش نطراتی می ده..دوستان خاهش من اینست که با چشم و گوش عقل بررسی کنید..نهایت این شمایید که ادامه دهنده اون شرایط هستید..

نکته مهم:  مطمینید بعد طلاق اوضاعتون بهتر میشه؟خیلییییییییییی مهمه... به خانواده و فرهنگ محل زندگی توجه کنید .به شرایط و امکاناتتان بعد طلاق خیلی فکر کنید..

در اکثر مواقع وقتی به این چیزها بیاندیشید می بینید بهتره وایسید و بجنگید..

طلاق آخرین راه حل است.

خوب باشید

  • Salimolive

این روز ها تازه عروس بودن کلی عوض شده شرایطش..

همه  عکس روز عقدشونو میذارن تو اینستاگرام..اون لحظاتو با همه تقسیم می کنن

بعد اونم هر جا برن و بیان یا دعوت باشن ی عکس میذارن تا کسی بی نصیب نمونه..یجورایی عکس گرفتن از اون مراسم از خود اون مراسم مهمتر شده.. و کلا عکس گرفتن خیلیییی مهم شدهو.من دیدم کسایی رو که بلحاظ روحی دچاربحران شدن..اوناییکه خوشگل نیستن یا شرایط عکس گذاشتن ندارن یا اجازه ندارن. فقط با نگاه کردن عکس های آشناها عمیق تر و عمیق تر دچار تزلزل شخصیت میشن.

غافل از اینکه اون عکسا فقط ثبت لحظات خوش زندگی افراد هست و ممکنه اونها خیلی بیشتر از ما مشکل و بحران داشته باشن..اما درک این موضوع و برخورد منطقی بسیار سخته..

/..

نمیدونم در واقع خوبه یا بد>اما عرف شده.. و یجورایی عادی شده..ی زمانی عکس بعضیا پخش شد و حتی بعضی شون دست به خودکشی زدن...جالبه .

میخام بگم زمونه خیلی زود عوض می شه..

اما یه عده واسم خیلی عجیبن..اوناییکه در هر زمونه  ای چارچوبشونو حفظ می کنن..

اینجا یه سوال واسم مطرح میشه:

اینکه میگن خاهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو...واقعا درسته یا نه؟

دوستان لطفا نظر بدید

بنظر من بستگی به اون موقعیت و عمل مدنظر داره..



  • Salimolive